اولین فریادهای “سوپر جان مک گین” از راهرو ایستگاه متروی مارین پلاتز شنیده می شد که پله های برقی را فیلتر می کرد، گویی او قدرت بیرون کشیدن دیگران را به زیر نور خورشید دارد. در روز قبل از اولین بازی اسکاتلند مقابل آلمان میزبان، ارتش تارتان در اوایل بعدازظهر و هزاران نفر وارد میدان شهر شدند. “No Scoland، no party” در اطراف Marienplatz طنین انداز شد، و با قضاوت در مورد لباس های پوشیده شده در خیابان های شهر قدیمی مونیخ و لیوان های آبجو که میزهای بیرونی اطراف را پر کرده بودند، مهمانی به خوبی و واقعاً آغاز شده بود.
بر اساس برخی برآوردها، تعداد هواداران اسکاتلند در مونیخ قبل از بازی اول حدود 200 هزار نفر بود. اولین تورنمنت بزرگ مردان در خارج از کشور در 26 سال گذشته به فرصتی غیرقابل از دست دادن تبدیل شده است. اسکاتلند به فینال یورو که به سال 2021 موکول شد، راه یافت، اما دو بازی در همپدن و سفر به ومبلی با جمعیت کمتری برگزار شد، زیرا اروپا پس از همهگیری عادی شده است. محدودیتهای کووید بر مسابقات و بازگشت اسکاتلند تأثیر گذاشت. این تجربه تورنمنت بزرگی نبود که خیلی ها آرزویش را داشتند.
در ارتش تارتان در آلمان، دو نسل متمایز وجود دارد: آنهایی که آنجا بودند یا جام جهانی 1998 فرانسه را به یاد می آورند، و آنهایی که در عوض تنها با داستانهایی بزرگ شدند که اسکاتلند در صحنه بزرگ حضور داشت. پدر جان و پسر جیمز از درایمن، نزدیک دریاچه لوموند، صحنه را در مارین پلاتز تماشا کردند. در سال 1998، جان جیمز شش ماهه را در خانه به همراه مادرش رها کرد و او به فرانسه رفت. اکنون، 26 سال بعد، جان و جیمز می توانند با هم به یک تورنمنت بزرگ سفر کنند.
جان گفت: «ما گفتیم که برویم، زیرا نمیدانم در آینده این فرصت را به دست خواهم آورد یا نه. جیمز می افزاید: «اینکه بتوانم با پدرم بروم چیز خاصی است. او به من توصیه های خوبی در مورد چگونگی کنار آمدن داد.»
داستان های مشابهی در بالا و پایین مارین پلاتز شنیده می شد. زمانی که سرانجام یورو 2024 فرا رسید، رویاهای مونیخ به واقعیت تبدیل شد و صحبت ها نشان داد که چرا نمی توان رویدادی مانند این را بدیهی دانست.
علی، 51 ساله، همراه با پسر 17 ساله خود، فینلی، می گوید: «زمانی که واجد شرایط شدیم، به سنم پی بردم و فکر کردم که این کار را انجام خواهیم داد. او میگوید: «نمیخواهم بهعنوان عذاب و اندوه به نظر برسم، اما پدرم در جوانی فوت کرد و من فرصتی برای همراهی با او پیدا نکردم. من می توانم با پسرم بروم، باید می رفتیم.
اسکات اهل استرلینگ موفق شد بلیت بازی اول را برای او و پسرش اوان تهیه کند. او می گوید: “من در فرانسه 98 بودم، بنابراین مدت زیادی از آخرین تورنمنت من در خارج از کشور می گذرد.” من آرزو داشتم پسرم را به یورو بیاورم. خیلی وقته.”
برای پیت، متولد 1998، بزرگ شدن با پدرش مارک، داستانهایی از فوتبال پاریس و اسکاتلندیها با هواداران برزیلی زیر برج ایفل قبل از بازی افتتاحیه جام جهانی را به همراه داشت. مارک می گوید: «آخرین باری که در فرانسه بودم، وقتی نوزاد بود او را نزد مادرش گذاشتم. “او اکنون با من است.”
Marienplatz هنوز تا اواخر عصر غوغا می کرد – مجموعه ای از پیپرها که از طریق اجرای گل اسکاتلند، در بین شعارها، البته برای ادای احترام به دیگو مارادونا، بیرون می آمدند. تورنمنت های بزرگ باید اینگونه باشند، اما زمانی که استیو کلارک آمد، اسکاتلند فراموش کرده بود که چه چیزی است.