این یک شکست از ایسلند بود که به یک رقابت تلخ یورو پایان داد تا اساساً دوران گرت ساوتگیت آغاز شود و … خوب، شما می توانید بقیه را پر کنید. سرمربی باید قبل از بازی افتتاحیه یورو 2024 مقابل صربستان در روز یکشنبه، و شاید کمی بیشتر، روی پر کردن شکاف های بسیاری در این ترکیب شگفت آور بی حال تمرکز کند. داستان عجیبی با شکست 1-0 ایسلند در ومبلی در روز جمعه ایجاد شد که لزوماً برای ماه پیش رو چندان خوشایند نیست. انگلیس برای دومین بار در تاریخ خود و اولین بار از سال 1954 در بازی نهایی قبل از یک تورنمنت شکست خورد.
این شکست معروف 7-1 از مجارستان بود که نشان داد که این دوران چه دوران متفاوتی بود. این واقعیت که بسیاری از ارسالهای برنده از آن زمان تاکنون منجر به برخی تورنمنتهای ضعیف شدهاند به این معنی است که در چنین نتایجی به اندازه کافی کم باید به حساب بیاید، و اینطور نیست که فریادهای اعتراضی به روشی که در گذشته دیدهایم وجود داشته باشد.
با این حال، برخی از انتقادها وجود داشته است، و آنها با آنچه که یک علامت سوال واقعی برای ساوت گیت پیش از آنچه انتظار می رود آخرین مبارزات انتخاباتی او باشد، همراه است.
انگلیس عموماً به دلیل استعداد و تجربه تیمی که در طول هشت سال رشد کرده است، به عنوان گزینه مورد علاقه یورو 2024 در نظر گرفته می شود. در حال حاضر، درست زمانی که آنها در آستانه قرار دارند، ساوت گیت تعداد زیادی از آن بازیکنان قوی را حذف کرده است تا بازیکنان نسبتاً کم تجربه ای را معرفی کند که قبلاً هرگز با هم بازی نکرده اند.
در حالی که این ترکیب بهترین ترکیب برای بازی رفت مقابل صربستان نخواهد بود، اما هنوز هشت نفر از بازیکنان احتمالی در آن حضور دارند.
آنها هیچ یک از ارتباطات آشکاری که تیم های اخیر داشتند، به خصوص در مسابقات نداشتند. واقعاً به نظر می رسید که یک مشت غریبه دور هم جمع شده اند، شاید به همین دلیل بود که آدم مغروری مثل کول پالمر یکی از معدود نقاط روشن بود.
مطمئناً این عملکردی نبود که نشان دهنده هیجان تقریباً نفسگیر ساوت گیت از جوانی و سرزندگی تیم در روز پنجشنبه باشد. بخش اعظم بازی واقعاً الهامبخش نبود، با چیزهای بد.
با این حال، مشکلات فقط در حمله نبود. دسترسی به این حفاظت بدون محافظت زیاد آسان به نظر می رسد.
ساوتگیت باید بیشتر در مورد آرایش خود و همچنین آنچه در پیش است فکر کند. انگلیس قطعاً فاقد قدرت جود بلینگهام بود.
تقریباً خیره کننده بود که ایسلند چگونه به راحتی از مجموعه ساوت گیت عبور کرد. این حرکت زیبا به نظر می رسید، اما این تا حد زیادی به این دلیل بود که فضای زیادی برای آن وجود داشت. هاکون آرنار هارالدسون قبل از اینکه تورشتاینسون آن را از شکاف بزرگ بین دستان آرون رمزدیل عبور دهد، توپ را برای جان داگور تورستاینسون از میان شکاف های بزرگ قرار داد.
دروازه بان به وضوح فحش می داد. او هنوز یکی از معدود ذخیره هایی بود که بهترین شب خود را سپری نکرد.
فقدان انسجام انگلیس در آینده حتی چشمگیرتر بود. این حمله که قادر به ساخت صحیح حرکات با اتوماسیون هایی بود که انگلستان به آن عادت کرده بود، به طور فزاینده ای به دنبال نوآوری های یکباره بود. این دلیل یک حمله مناسب در نیمه اول بود. یکی از رایج ترین صحنه های بازی این بود که پالمر در بیرون محوطه جریمه ایسلند توپ را زیر پاهایش می چرخاند و در دقیقه 29 ناگهان از چنین عملکرد ضعیفی به یکی از عالی ترین توپ های این تیم تبدیل شد. یک کات بک در مقابل دفاع ایسلند به خاطر فرصتی که هری کین معمولاً به راحتی تمام می کند منتشر شد. در عوض، توپ از ساق پای او پرید و به سمت بالا رفت.
خود پالمر در نیمه دوم میتوانست تک به تک بهتر عمل کند، اما زاویه از آن چیزی که به نظر میرسید تنگتر بود. او آن را به جایی کشاند که ایسلند اغلب انگلیس را مجبور می کرد.
این بدان معنا بود که آنتونی گوردون تقریباً به اندازه پالمر روی توپ بود، اما مدتی طول کشید تا او وارد بازی شود. سرعت بازی زیاد بود اما وضوح کمی در بازی وجود داشت.
ساوتگیت تغییرات بیشتری ایجاد کرد و استعدادهای آشنای بوکایو ساکا و ترنت الکساندر-آرنولد را به خدمت گرفت، اما همچنین برخی از دعوتهای اخیر در ایوان تونی و ابرچی ازه را نیز به خدمت گرفت.
چیز زیادی تغییر نکرده است. ایسلند همچنان بهترین شانس را داشت، یک تیم دیگر این بار تورستایسون را دید. انگلیس هرگز اینقدر نزدیک نبوده است. در واقع، یک کشش طولانی وجود داشت که در آن آنها فقط توپ را به بیرون می زدند و سپس آن را بیرون می انداختند. این منجر به یک فرصت شد که به زودی از بین رفت، اما تمام شد. هیچ پایانی در جایگاه اصلی وجود نداشت و مطمئناً چیزی به اخراج نزدیک نمی شد.
به نظر نمی رسید تیمی باشد که برای اولین بار در 58 سال از تورنمنت خود برنده شود. در عوض، آنها به معنای واقعی کلمه در آلمان هو شدند.
این بیش از حد است و نباید معنی زیادی داشته باشد. این یکی دیگر از بخشهای عجیب داستان است زیرا ناگهان ماه نامشخصتری در پیش است.